English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
output per head U تولید سرانه
per capita output U تولید سرانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
gross product per capita U تولید ناخالص سرانه
Other Matches
percapita U سرانه
capitation U سرانه
per capita U سرانه
output per head U بازده سرانه
per capita expenditure U هزینه سرانه
per capita consumption U مصرف سرانه
poll tax U مالیات سرانه
income per capita U درامد سرانه
masterfully U خود سرانه
per capita water consumption U مصرف سرانه اب
per head tax U مالیات سرانه
percapita U بطور سرانه
per capita income U درامد سرانه
capitation taxes U مالیات سرانه
personal income U درامد سرانه
personal service utility U عرضه سرانه کار
poll tax U مالیات ثابت سرانه
per capita productivity U بهره وری سرانه
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
owelty U سرانه نقدی که شریکی برای برابر شدن کالای تقسیم شده به دیگری میدهد
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
willfulŠetc U خود رای خودسر خود سرانه
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap U شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half U جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
generation U تولید
manufactured U تولید
manufactures U تولید
fabrication U تولید
production lines U خط تولید
production line U خط تولید
product U تولید
products U تولید
low productivity U تولید کم
manufacture U تولید
aggregate output U تولید کل
total output U تولید کل
genesis U تولید
total product U تولید کل
assembly lines U خط تولید
assembly line U خط تولید
progeniture U تولید
production U تولید
turn out U تولید
productions U تولید
assembly U تولید
production technique U فن تولید
generations U تولید
outputs U تولید
output U تولید
production rule U تولید
articulation U تولید
generable U قابل تولید
reproductions U تولید دوباره
jamming U تولید پارازیت
aggradation of permafrost U تولید شبنم
agents of production U عوامل تولید
factors of production U عوامل تولید
aggradation of permafrost U تولید مه شبنم
production factors U عوامل تولید
aggregate production function U تابع تولید کل
average product U تولید متوسط
reproduction U تولید مثل
bring forward U تولید کردن
produces U تولید کردن
produced U تولید کردن
branches of production U رشتههای تولید
branches of production U شاخههای تولید
begat U تولید کردن
calorification U تولید حرارت
procreate U تولید کردن
manufacturers U تولید کننده
manufacturer U تولید کننده
begotten U تولید کرده
beget U تولید کردن
sparking U تولید جرقه
begets U تولید کردن
begetting U تولید کردن
beep U تولید صدا
beeped U تولید صدا
beeping U تولید صدا
beeps U تولید صدا
raise U تولید کردن
raises U تولید کردن
productivity U قابلیت تولید
procreating U تولید کردن
producer U تولید کننده
reproductions U تولید مجدد
reproductions U تولید مثل
reproduction U تولید دوباره
reproduction U تولید مجدد
mass-production U تولید انبوه
producers U تولید کننده
procreated U تولید کردن
procreates U تولید کردن
capital intensive technique U فن تولید سرمایه بر
potential output U تولید بالقوه
production capacity U فرفیت تولید
production coefficient U ضریب تولید
production control U کنترل تولید
production cost U هزینه تولید
production efficiency U کارائی تولید
production efficiency U کارائی در تولید
production engineer U مهندس تولید
production facility U سهولت تولید
production frontier U مرز تولید
production function U تابع تولید
production gap U شکاف تولید
production time U زمان تولید
production account U حساب تولید
production routine U روال تولید
production programme U برنامه تولید
power of production U نیروی تولید
rate of output U میزان تولید
producible U قابل تولید
production index U شاخص تولید
production management U مدیریت تولید
production method U روش تولید
production part U بخش تولید
production period U دوره تولید
production process U فرایند تولید
production process U جریان تولید
production program U برنامه تولید
productive capacity U فرفیت تولید
progenitive U تولید کننده
pyogenesis U تولید چرک
underproduction U تولید ناکافی
volume of production U حجم تولید
put out <idiom> U تولید کردن
turn out U تولید کردن
the procreative instinct U غریزه تولید
system generation U تولید سیستم
rate of output U نرخ تولید
regeneracy U تولید مجدد
relations of production U رابطه تولید
reporduce U تولید مجدد
report generation U تولید گزارش
reproductivity U استعداد تولید
scale of production U مقیاس تولید
suppuration U تولید جراحت
surplus production U تولید اضافی
surplus production U مازاد تولید
surplus production U فزونی تولید
carcinogenesis U تولید سرطان
gas making U تولید گاز
gas generation U تولید گاز
generating tool U ابزار تولید
generation of current U تولید جریان
generation of oscillations U تولید نوسان
national product U تولید ملی
home country U محل تولید
homogenesis U تولید مثل
inbreed U تولید کردن
incendiarism U تولید حریق
ingenerate U تولید کردن
ingot production U تولید شمش
full production U تولید در حداکثرفرفیت
full production U تولید کامل
forces of production U نیروهای تولید
chylification U تولید کیلوس
chymification U تولید کیموس
cost of production U هزینه تولید
elasticity of production U کشش تولید
energy production U تولید انرژی
energy production U تولید نیرو
factor of production U عامل تولید
factory production U تولید کارخانهای
fetch up U تولید کردن
flow of production U جریان تولید
flow of production U گردش تولید
food production U تولید غذا
labor intensive production U تولید کاربر
manufacturing cost U هزینه تولید
marginal output U تولید نهائی
net output U تولید خالص
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com